مقالات

مقالات



گزارش تکاندهنده ازمشاهدات خانواده یی درخاوران :

وقتی خود خواهی یک فرد
برای جامعه ایی
به صورت قانون در آمد
فانوس بردارید و روز روشن
به دنبال عدالت و انسانیت بگردید.
#موریس_مترلینگ

توجه توجه توجه :
هموطنان ودوستان :
 درزیر لینک بیانیه دادخواهی بجای کامنت ولایک بنویسید امضاءشد .
 درصورتیکه ازنوشتن امضاء شد معذوریت دارید به مسجم درفیس یا آیدی ام در تلگرام@sehar2017 پیام بگذارید.                                                                                                                      مهم وبسیارمهم بیانیه را امضاء کنید .
 نامه برای دبیرکل سازمان ملل ارسال میشود .
 لطفابرای امضاء ومشارکت درجنبش دادخواهی یاری کنید وبرای امضاءنام خودرو بنویسید .
 ازهمکاری شماعزیزان متشکرم 
 ﺍﻭﻝ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﻤﻮﻧﯿﺴﺖ ﻫﺎ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﭼﻮﻥ ﮐﻤﻮﻧﯿﺴﺖ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﺑﻌﺪ ﺳﺮﺍﻍ ﺳﻮﺳﯿﺎﻟﯿﺴﺖ ﻫﺎ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﺯﯾﺮﺍ ﺳﻮﺳﯿﺎﻟﯿﺴﺖ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﺑﻌﺪ ﺳﺮﺍﻍ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻫﺎ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﭼﻮﻥ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﺳﺮﺍﻍ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺑﺮﺁﯾﺪ
 ﻣﺎﺭﺗﯿﻦ ﻧﯿﻤﻮﻟﺮ                                                                                         


https://goo.gl/forms/XEwF1BVgszXlqd712


...................................................................................................

برج بلند دمکراسی درحاکمیت ولایت فقیه
برج بلنددمکراسی 




برج بلند دمكراسی !!!!

حسن روحانی  در مراسم تحليف خودش گفت : ... امروز كشوری مانند ایران برج بلند دمكراسی است ، برجی كه دستكم 111 پله دارد از یك صد و یازده سال پیش تاكنون.
-آيا منظور از برج دموكراسي، سركوب و خفقان و شكنجه و اعدام و اسيد پاشي به چهره زنان و استفاده از جرثقيل هاي بلند !!! براي حلق آويز كردن زندانيان سياسي و مردم بيگناه است؟
- روحانی که ماسک میانه روی به چهره دارد مأموريتي جز حفظ ولايت فقيه و به عقب انداختن براندازي اين نظام را ندارد. او از بالاترين مسئولان سركوب، جنگ افزوزي و كشتار مردم ايران و منطقه است.
دردور اول ریاست جمهوری روحانی بیش از سه هزارزندانی اعدام شدند که روحانی  این اعدام هارا  قانون خدا یا قانون مصبوب مجلس میخواند
روحانی درسال 1359 درمجلس بطور علنی خواستار اعدام مخالفان درنماز جمعه شد واعضای کابینه روحانی بیشترین نقش را در سرکوب وصدور تروریسم وبنیاد گرایی داشته اند
پور محمدی وزیر دادگستری دوره اول روحانی ازمسئولان قتل عام 30000زندانی سیاسی درسال 67 است
-در دوران روحاني سركوب مخالفان سياسي و مدافعان حقوق بشر، كارگران، زنان، معلمان، وكلا، روزنامه نگاران و فعالان اينترنتي شدت يافته است.
زندانیان سیاسی بعدازپایان محکومیت شان آزاد نمیشوند .
قتل زیر شکنجه ،زجرکش وسربه نیست کردن زندانیان در زندانها ادامه دارد .
دردوران روحانی اقوام وملیت های مختلف بیش از گذشته سرکوب شدند
بازداشت ها ی خود سرانه وفشار علیه پیروان سایر ادیان شدت گرفته است .
همه ی اینها ازعلائم برج بلند دموکراسی درایران است !!!!
چند نمونه درمورد وضعیت ایران به عنوان برج بلند دموکراسی !! توجه کیند .
-سازمان عفو بین الملل و بنیاد برومند در 7 مرداد 96 در بیانیه مشترکی اعلام كردند كه به گفته نمایندگان مجلس رژيم ايران در حال حاضر حدود ۵ هزار نفر در ایران در انتظار حکم اعدام هستند.
سازمان عفو بین الملل با همکاری بنیاد برومند تعداد اعدام ها در ایران را ثبت می کند و از تاریخ ۴ مرداد ۱۳۹۶ این دو نهاد ۳۱۹ مورد اعدام را در سال جاری ثبت کرده اند.
آیا این نمونه ی برج بلند دموکراسی است ؟!
-سازمان گزارشگران بدون مرز كه يك سازمان معتبر بين المللي است ، در تاريخ 11 مرداد 96 ، ايران را  يکي از پنج زندان بزرگ جهان براي فعالان رسانه‌اي معرفي کرد.  به گزارش اين سازمان‌  طي چهار سال رياست جمهوري آخوند روحاني دست‌کم ۲۰۰ روزنامه‌نگار و شهروند خبرنگار، احضار و بازجويي و ۳۲ تن از آن‌ها به حبس‌هايي از 3 تا ۱۶ سال محکوم شده‌اند.
گزارشگران بدون مرز در اردیبهشت ماه گذشته اعلام کرد رژیم ایران دررده بندی جهانی 2017 آزادی مطبوعات از میان 180 کشورجهان در رده ی 165 قرار دارد
لابد خفقان وسرکوب وسانسور مطبوعات نیز از نمونه های برج بلند دموکراسی روحانی است !
- عفو بين الملل درگزارش جديد خود در سايت عفو بين الملل در تاريخ 11 مرداد 96 ، تحت عنوان گرفتار درگرداب سركوب به نقض فاحش حقوق بشر درايران وسركوب بي رحمانه و خشونت آميز مدافعان حقوق بشر توسط رژيم ايران پرداخته و بخشي ازاين گزارش رابه موضوع قتل عام زندانيان سياسي درسال 67 ودادخواهي خانواده هاي شهيدان اختصاص داده است.
عفو بین الملل در گزارش جدید خود نوشت : ایران تلاش میکند مدافعان حقوق بشر را با اطلاق عنوان معاندان حکومت سرکوب کند .

-عفو بين المللي در گزارش جديد خود مي نويسد: 

مقامات حكومت ايران،  تلاشهاي تازه اي را براي سرکوب مدافعان حقوق بشر که به نيابت از هزاران زنداني كه  در دهه ۶۰ به صورت خودسرانه و سريع اعدام شده و يا سربه نيست شده اندو خانواده هاي آنها، در جستجوي حقيقت، عدالت و جبران خسارت هستند را از سر گرفته اند. كه نشانگر تلاشهاي جديد مقامات رژيم براي خاموش کردن هر نوع بحث عمومي در مورد نقض فاحش حقوق بشر طي دهه ۶۰، به قصد پاک کردن خاطره آنها از خودآگاهي جمعي است.
-روحانی مدتي با اشاره به رقيبش يعني رييسي برای اولین بار تحت فشار افکار عمومی گفت: مردم کسانی را که ۳۸ سال با اعدام و زندان حکومت کردند را نمی خواهند . ذوالنور از باند خامنه‌ای هم در پاسخ به این حرف سابقه روحانی را در قتل و جنایت به رخ او کشید که اولین کسی که خواستار اعدام در ملاءعام شد، روحانی بود.

سایت ایران هیومن رایتس مانیتور 12 مرداد مینویسد:

تنها در ماه ژوييه ۲۰۱۷ در يك ركورد كم سابقه ۱۰۱ زنداني حلق آويز شده اند. شمار واقعي اعدامها بسا بيشتر است و اين آمار اعدامهاي مخفيانه را شامل نمي شود. عمده اعدام شدگان جوان بودند.
اکثریت کسانی  که درماه ژوئیه همین امسال اعدام شدند درسنین جوانی بودند
از جمله 2 مرد جوان 24 و 27ساله كه در ملا عام در تربت حیدریه حلق آویز شدند, همچنین یك زن 25ساله در بابل, یك مرد 24ساله در كرمان, 2 مرد 26ساله در زاهدان, یك مرد 28ساله در زابل و یك مرد 28ساله دیگر در گوهردشت كرج به دار آویخته شدند...
در 26 تیرماه دراصفهان یکی از زندانیان که براثر خود کشی مجروح شده بود پی از پانسمان همراه با سه زندانی دیگر اعدام شدند
عفوبین الملل در تاریخ 13مرداد 96 نوشت :
کسانی که به اصلاحات در دوران پرزیدنت روحانی امید داشتند بطورکامل در میان سرکوبی وحشیانه و گسترده علیه ناراضیان مسالمت جو، وکلا و روزنامه نگاران و هرکسی که جرات دفاع از حقوق بشر در ایران کرده بود را نومید کرد . او مينويسد باید به مقامات ایرانی گفت که زندانی کردن فعالین حقوق بشر و بسیاری دیگر بعد از محاکماتی که بطور فاحش غیر منصفانه و براساس اتهام دروغین امنیت ملی می باشد کاملاً غیر قابل قبول است و باید متوقف شود.
سازمان حقوق بشر ایران 10 مرداد 96 نوشت : حکم اعدام سه زندانی جوان در زندان عادل آباد شیراز به اجرا در آمد.
-در برج بلند دموكراسي خاتمي عضو هيات رييسه خبرگان هفته قبل در تهران خواستار دادن مدال به مسئولان قتل عام 30هزار زنداني سياسي در سال 1367 شد. وی گفت: «بعضیها در داخل تو سایت هاشون جای جلاد و شهید را عوض می کنند. برخورد با آنها و کندن کلک  مجاهدین  از کشور از عملیات صالح ارزشمند امام بود و به همه آنها که فرمان را عمل کردند باید مدال داد.
- عباسیان يكي ديگر از ائمه جمعه رژيم نيز گفت «درود بر آن قاضی که مجاهدین را اعدام کرد».
فلاحیان وزیر سابق اطلاعات  گفت :
«در رابطه با مجاهدين و تمام گروههایی كه محارب هستند حكم حكم اعدامه ...اصلا امام فرموده... حكمش اعدامه... امام مرتبأ تأكید داشت مواظب باشید از دست تون اینها در نروند.. و به تأكید می گفت اینها حكمشون همیشه اعدامه.... چه قبل از ۶۷ و چه بعد... حكم اینها اعدامه. حتی اگر حاكم شرعی هم حكم به اعدام نداده باشه خلاف كرده».

جایگزینی جلادی باجلاد:

روحانی، عليرضا آوايي، از مسئولان قتل عام زندانیان سیاسی در استان خوزستان، را به جاي پورمحمدي به عنوان وزیر دادگستری کابینه جدید خود معرفی و جلادي را با جلاد ديگر جايگزين نمود.
عليرضا آوايي يكي از مسئولان قتل عام ۶۷ در زندان یونسکو در دزفول در استان خوزستان بوده است .
عليرضا آوایي از سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۶۷ دادستان عمومي و انقلاب دزفول و اهواز بود. در قتل عام ۶۷ (۱۹۸۸) دادستان انقلاب در دزفول بود. او بعد از دريافت حكم خميني، مسئول اصلي اعدامها در زندان يونسكو دزفول بود. بنا به شهادت برخي از زندانيان به دستور عليرضا آوايي «در محوطه‌ پرت افتاده‌ در پشت حیاط خلوت زندان یونسکو دزفول، زندانیان نوجوان و زیر ۱۸سال را در گروههای دو - سه نفره اعدام می کردند».
آوایی به خاطر نقض حقوق بشر و مشاركت مستقيم در شكنجه و قتل عام زندانيان سياسي از مهر۱۳۹۰ در فهرست تحريمهاي اتحاديه اروپا قرار گرفت.
- سئوال اگر ايران برج بلند دموكراسي است پس چرا !! پرویز شیخ طادی از عوامل خامنه‌ای مدتي قبل به عوامل حكومت و نظام هشدار داده است که :‌ شما روی بشکه باروت نشسته‌اید که مدتی‌است روشن شده... از میلیون‌ها پیر و جوان و کودک ورشکسته و آسیب‌دیده که در پی جرقه‌ای برای سوزاندن تر و خشک لحظه‌ شماری می‌کنند, می‌ترسانم. بترسید و بدانید زمانی که طوفان آید فرصت فرار ندارید. همه راه‌ها بسته خواهد بود.
 
برج بلنددمکراسی روحانی وخامنه ای
برج بلنددمکراسی روحانی وخامنه ای 
  
................................................................................................................

دادخواهی خون ۳۰۰۰۰شهید قتل‌عام ۶۷، دادخواهی تمام مردم ایران است

مهدی ابریشمچی -دادخواهی خون ۳۰۰۰۰شهید قتل عام ۶۷دادخواهی تمام مردم ایران است
جنبش دادخواهی -مهدی ابریشمچی درگفتگو باسیمای آزادی 

مهدی ابریشمچی در گفتگو با سیمای آزادی

گفتگوی مهدی ابریشمچی با سیمای آزادی



مهدی ابریشمچی: هزار بار بیشتر سپاسگذارم که برای من چنین افتخار و لیاقتی قائل شده‌اید که در برنامه بسیج برای پیشبرد جنبش دادخواهی نقشی، ولو بسیار کوچک داشته باشم و برای چند دقیقه در خدمت هموطنان عزیزم باشم؛ هموطنانی که در واقع صاحبان اصلی خونها هستند. زیرا همین خلق قهرمان بود که به خمینی و جلادانش نه گفت. باعث شد که زیرساخت مقاومت ایران، سازمان مجاهدین و امروز جنبش دادخواهی پایه‌ریزی شود.
من باید بگویم واقعاً چقدر زیبا و شورانگیز است که سیمای آزادی برنامه‌یی برای دعوت از هموطنانمان در داخل و خارج کشور برای مشارکت فعال در جنبش دادخواهی فراخوان داد. من به این ابتکار سیمای آزادی درود می‌فرستم. واقعاً غرق در غرور و شعف مجاهدی هستم و هستیم که در چنین برنامه‌ زیبایی شرکت می‌کنیم.
هموطنان عزیز! باور کنید که از سربلندی و افتخار سر به آسمان می‌سایم و می‌ساییم و واقعاً چه مقاومتی! چه سازمانی! و از آن زیباتر چه خلقی! چه جوانانی! چه زنان و مردان آزادیخواهی! چه زنان و مردان غیرتمندی! این همه برازنده یکدیگر.
سیمای آزادی در برنامه‌های قبلی خودش برای تأمین کمک مالی با افتخار دست یاری به سمت هموطنان دراز کرد و امروز مقاومت ایران برای عالی‌ترین و مقدس‌ترین و مؤثرترین اقدام در راستای ارتقای جنبش مقاومت و فرود آوردن ضربه به دشمن، مردم را به یاری فرامی‌خواند. همه ما اشرفی‌ها و اشرف‌نشانها در سراسر دنیا، در داخل و خارج ایران از تداوم جنبش دادخواهی و موفقیت‌های آن بر علیه آخوندهای خونریز غرق در خوشحالی هستیم.
بدون شک راضی‌ترین و خوشحال‌ترین همه ما همان 30000سربدار هستند؛ [و البته تمامی شهدای به خون خفته‌ خلق] ؛ آنهایی که یک روز در یک اتاق کوچک، در زندان اوین، یا هر یک از زندانها و شکنجه‌گاههای این رژیم ددمنش، در مقابل «هیأت‌ مرگ»، جان خودشان را فدای پایداری بر نام «مجاهد خلق» و مرزبندی و ابراز تنفر از آخوندها کرده و سربدار شدند.
دشمن با تمام قوا تلاش کرد فریاد آنان و کلمه‌ مقدس و زیبای «نه!» ی آنها را در گلویشان خفه کند ولی امروز آن شهیدان شاهد می‌بینند که نسل اشرفی و اشرف‌نشان در داخل و خارج کشور و یک خلق و حتی جهانی با بلندترین صدا، «نه» ی آنها را تکرار می‌کنند. اینک جهان دارد به آخوندها می‌گوید: «نه! نه! نه!» ؛ بالاتر از این می‌بینیم که آنها (شهیدان قهرمان) مصادیق این سورة‌ قرآنی شدند که آنها را ستارگان شب‌کوب نامیده است:
«بسم الله الرحمن الرحیم ـ والسما‌ء و الطارق ـ و ما ادریک ما الطارق ـ النجم الثاقب».
درود! بر شما ای ستارگان شب شکاف و شب‌کوب! که خداوند به شما و آسمانی که در آن طلوع کردید سوگند یاد کرد و او (خدا) از تاریخ می‌خواهد که به این بیندیشد که شما چه هستید؟ تا تاریخ با این اندیشیدن و انسانهای آگاه با افتخار بفهمند که براستی شما ستارگان شب شکاف هستید؛ والا شب جاودانه می‌شد.
شما همان ستارگانی هستید که در سیاه‌ترین شب، دل شب تار را می‌شکافند. (النجم الثاقب).
و چه زیبا! قرآن به شب و شب‌پرستان و پاسداران شب هشدار می‌دهد؛ به همانهایی که تلاش کردند درخشان‌ترین حقیقت تابنده و الماس‌گونه تاریخ میهن ما را با شکنجه و سرکوب و با دیوارهای سیمانی سلول‌ها بپوشانند و خفه کنند. قرآن به آنها هشدار می‌دهد که‌ای پاسداران شب، ای کافران و حق‌پوشان! تلاشتان بی‌ثمر و بیهوده است.
«یوم التبلی السرائر ـ و ماله من قوه و لاناصر»
بله روز تحقق هشدار قرآنی فرارسیده، جنبش دادخواهی و اسرار جنایت آخوندها از زیر خروارها خاک و خون و دیوارهای بتونی و لشگرهای
سپاه پاسداران شب و دروغ و حق‌پوشی برملا و افشا‌ شده است. راستی که روز رستاخیز است؛ رستاخیزی که شب‌پرستان و آخوندهای جنایتکار در آن هیچ یار و یاوری ندارند و هیچ کس نمی‌تواند به آنها کمک کند. (و ما له من قوه و لاناصر) و قرآن می‌گوید:
«انهم یکیدون کیدا و اکید کیدا و مهل الکافرین امهلهم رویدا».
آن کافران بر علیه خلق و آزادی و انقلاب توطئه می‌کنند و خدا و مشی تکامل و پویندگان راه خدا و خلق، یعنی شما اشرفی‌ها و اشرف‌نشانها و خلق قهرمان ایران هم متقابلاً تلاش خودشان را می‌کنند و برای جنبش دادخواهی، طرح و برنامه و نقشه می‌ریزند؛ و به این ترتیب می‌بینیم که وعده‌یی که خدا به این ستمکاران داده سر می‌رسد و همه چیز افشا می‌شود (امهلهم رویدا).
بله روز رستاخیز است. به قول قرآن همان روزی که دست‌ها، پاها، چشم‌ها و زبانهای جلادان، جاسوسان، خبرچینان و شکنجه‌گران که برای خاموش کردن صدای انقلابیون و مجاهدین گمارده شده بودند بر علیه خودشان گواهی می‌دهد، و خودشان مجبور می‌شوند که زبان باز کنند و بر علیه اربابانشان گواهی بدهند؛ شیاد بر علیه جلاد، بر علیه رئیسی جلاد، بر علیه خامنه‌ای جنایتکار، بر علیه خمینی ضدبشر، یعنی بر علیه جلادان دروغ و تباهی و جنایت. من و ما به شما شهیدان و صدیقین و زندگانتان یعنی همان کهکشان ستارگان شب‌کوب و شب‌شکاف تبریک و تهنیت می‌گوییم (و هنیئا لکم). بر شما ـ که ایستادید و مقاومت کردید و این شهدای والامقام را تقدیم خدا و خلقتان کردیدـ گوارا باد! (هنیئا لکم).

شب را شما شکستید هان! ای طلایه‌داران!
معنای آفتاب‌اید، هان! ای وجودتان روز!
بله، ای 30000شهید!
شما ستارگان شب‌کوب و شب‌شکاف! بدون تردید این خون شماست که در رگهای ما جریان دارد. گرمای شماست که قلب‌های ما را مالالمال از عشق به آزادی کرده و این برق درخشش شماست که چشمانمان را بینا و بیناتر کرده؛ و البته یک‌سال تدوام جنبش دادخواهی فقط بینه شماست. شما 30000شهید که زنده‌ترین زندگان‌اید.
این شما بو دید که در اشرف و لیبرتی ایستادید و پیشاپیش صفوف ما با تمامی توطئه‌های رژیم درافتادید. این شما بو دید که مجاهدین را از لیست‌های آخوند ساخته تروریستی خارج کردید و این شما بو دید که در وجود «صدیقه» و «ندا» و دیگر مشعل‌های فروزان انسانی زبانه کشیدید و پروژه کودتای
17ژوئن را به آتش کشیدید. این شما بو دید که مثل عصای موسی، رود توطئه‌های رژیم و مزدورانش را شکافتید و نسل ستارگان شب‌کوب را به سلامت به سکوی امن جهش و پرش به جلو به سمت سرنگونی رژیم رساندید؛ و فردا بدون شک این شمایید که پیشاپیش ارتش آزادی و ارتش قیام، کوهها، شهرها، روستاها و خیابانهای میهن عزیزمان ایران را درخواهید نوردید و شکست دشمن و جلادانش را فریاد خواهید کرد. این شمایید که بر جلادان و آخوندهایی که طناب دار شما را در دست داشتند، پیروز خواهید شد. این وعده خداست. درود خدا و خلق خدا بر شما.
پس ما به شما ستارگان شب‌کوب و شب‌شکاف آسمان ایران وعده می‌دهیم در هر جا که هستیم با تمام توان به یاری جنبش دادخواهی بشتابیم؛ ویقین داریم دادخواهی خون به ناحق ریختة شما، دادخواهی از تمام رنج یک خلق است، دادخواهی از تمامیت ستمی است که بر مردم ایران از طرف آخوندها روا داشته شده، دادخواهی تمام مردم ایران است که 38سال به‌رغم تحمل تمامی سختی‌ها، هیچ‌وقت سر تسلیم فرود نیاوردند، دادخواهی و دست از «نه» ی تاریخی‌اشان به این رژیم جلاد برنداشتند، دادخواهی همه اعدام‌شدگان، دادخواهی همه شکنجه‌شدگان، دادخواهی تمامی کودکانی است که نشکفته در جامعه خمینی‌زده پرپر می‌شوند، دادخواهی تمام زحمتکشانی است که از خجالت نان شب خودکشی می‌کنند؛ که ندارند در سفره بیاورند، دادخواهی همه گورخوابان است.
درود خلق و خالق بر شما ای ستارگان!
***
من فکر می‌کنم اگر 30سال هم سخن بگوییم، سخن در این باب به پایان نخواهد رسید. صدای ما صدای آنهاست. پارازیت‌های روی سیمای آزادی نشان دهنده این است که این رژیم چقدر از جنبش دادخواهی آسیب‌پذیر است؛ نشان دهندة‌ این است که لبیک به این فراخوان تا کجا در سرنگونی این رژیم مؤثر است. رژیم نمی‌خواهد این بخش از حقیقت به گوش مردم برسد. می‌داند چقدر آسیب‌پذیر است. می‌داند این تا عمق وجودش نفوذ می‌کند و بیت‌العنکبوت او را متلاشی می‌کند.

سوال: یکی از افتخارات مقاومت ما این است که در زمینة‌ جنبش دادخواهی شروع کرد به فعالیت در سطح نهادهای سازمان ملل و در همه جا در پارلمانها و رسانه‌ها و در نقطه مقابل هم رژیم نتوانست این خون‌ها را بپوشاند و خلاصه توطئه‌اش پیش نرفت. چرا رژیم نتوانسته با همه امکاناتش به جایی برسد و خلاصه فلسفه این دادخواهی چیست؟
مهدی ابریشمچی: اجازه بدهید ابتدا روی یک نکته‌ تأکید کنم. این روزها هموطنان‌ ما و نیز بینندگان سیمای آزادی همه می‌بینند و الآن دیگر برملا شده که رژیم ضدبشری آخوندی و خمینی دنبال چه بود؟ به نظر من هیچکس به اندازه خمینی، نه رژیمش را می‌شناخت و نه مجاهدین را می‌شناخت. خمینی به نظر من [که فکر می‌کنم امروز دیگر جزو بدیهیأت شده] ، خوب می‌دانست که تا یک مجاهد خلق زنده است، رژیم آخوندی پا نمی‌گیرد. امکان ندارد پا بگیرد. آرزوها و خواب‌ و خیال‌های آخوندها برای این‌که یک دوران و بلکه دورانها ایران را تیول آخوندها و ولایت ارتجاعی وقیح [که تحت عنوان ولایت فقیه اسم می‌برند] بکنند، بر باد است.
خمینی بهتر از هر کسی می‌دانست که می‌بایست این نسل را تا به نفر آخر و تا ساده‌ترین عضو و هوادارش حذف فیزیکی کرد و لاغیر. وقتی که سردمداران این رژیم و این لمپن جنایتکاران مثل فلاحیان می‌آیند در تلویزیون وقیح رژیم شروع می‌کنند به صحبت کردن و وقتی مورد سؤال و جواب قرار می‌گیرند، مجبور می‌شوند دست رو کنند.
چرا مجبور می‌شوند دست رو کنند؟ به‌روشنی می‌گوید که باید هم روزنامه فروش مجاهد را کشت و هم کسی که برای مجاهدین نان می‌خرد، خلاصه می‌گوید همه را باید کشت و راه دیگری جز این وجود ندارد. چون اگر این را نگویند، سی هزار اعدام و قتل‌عام را چطور توجیه کنند؟ ، ثانیاً الآن دیگر همه‌اشان بدون هیچگونه پرده‌پوشی به‌طور واضح بیان می‌کنند که این فلسفه خود خمینی است. فراموش نکنید که تا چند وقت قبل باندهای مختلف این رژیم جنایتکار ـ که همه‌شان تا فرق سر غرق در خون مجاهدین و آزادیخواهان و سایر شهدای خلق هستندـ تلاش می‌کردند چنین وانمود کنند که یک به‌اصطلاح امامی آن بالا نشسته، به اسم خمینی که او مرکز نوعی انسانیت و رأفت و از این جور ترهات است؛ ولی در این جریان ـ به یمن جنبش دادخواهی؛ به‌خصوص در این انتخابات ـ آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. یعنی دیگر چیزی تحت این عنوانـ وجود خارجی ندارد. حتی ماجرای آن کسانی که یک روز به دست برخی از باندهای رژیم ترور شدند، این روزها برملا می‌شود که آنها هم در این قتل‌عام دخالت داشتند؛ همان دست‌اندرکاران مختلفی که وزارت اطلاعات و غیره و ذلک را ابتدا تأسیس کردند.
این واقعیت الآن برملا شده است که خمینی بهتر از هر کسی می‌فهمید که باید مجاهدین را تا نفر آخر از بین برد. واقعیت چیست؟ واقعیت این است که وقتی شاه خائن و دیکتاتور به دست مردم ایران و به دست انقلابیون و به دست مجاهدین و به دست فدایی‌ها سرنگون شد، اینها رهبری را دزدیدند ولی مردم که نمی‌دانستند و از همان موقع شقه و شکاف در جامعه علیه رژیم راه افتاد و ادامه پیدا کرد. همه باندهای درونی رژیم به اندازه شخص خمینی به این واقعیت که مجاهدین باید تا نفر آخر قتل‌عام شوند و هیچ راه‌حل دیگری وجود ندارد، اشراف نداشتند. درست به همین دلیل شما می‌بینید ما شاهد هستیم که بعد از مراسم امجدیه وقتی که چماقداری تا آنجا به جلو می‌رود که عده زیادی از مجاهدین را مجروح می‌کند و برادرمان را شهید می‌کنند، حتی پسر خمینی که در خانه خود خمینی است، چماقداری را محکوم می‌کند. یعنی شقه از داخل بیت عنکبوتی و بین خمینی و پسرش در موضعگیری شروع می‌شود تا این‌که نهیب خمینی از راه می‌رسد. به همین دلیل این به‌اصطلاح جنایت وحشتناک در سال
خمینی بهتر از هر کسی می‌دانست که می‌بایست این نسل را تا به نفر آخر و تا ساده‌ترین عضو و هوادارش حذف فیزیکی کرد و لاغیر. وقتی که سردمداران این رژیم و این لمپن جنایتکاران مثل فلاحیان می‌آیند در تلویزیون وقیح رژیم شروع می‌کنند به صحبت کردن و وقتی مورد سؤال و جواب قرار می‌گیرند، مجبور می‌شوند دست رو کنند.
چرا مجبور می‌شوند دست رو کنند؟ به‌روشنی می‌گوید که باید هم روزنامه فروش مجاهد را کشت و هم کسی که برای مجاهدین نان می‌خرد، خلاصه می‌گوید همه را باید کشت و راه دیگری جز این وجود ندارد. چون اگر این را نگویند، سی هزار اعدام و قتل‌عام را چطور توجیه کنند؟ ، ثانیاً الآن دیگر همه‌اشان بدون هیچگونه پرده‌پوشی به‌طور واضح بیان می‌کنند که این فلسفه خود خمینی است. فراموش نکنید که تا چند وقت قبل باندهای مختلف این رژیم جنایتکار ـ که همه‌شان تا فرق سر غرق در خون مجاهدین و آزادیخواهان و سایر شهدای خلق هستندـ تلاش می‌کردند چنین وانمود کنند که یک به‌اصطلاح امامی آن بالا نشسته، به اسم خمینی که او مرکز نوعی انسانیت و رأفت و از این جور ترهات است؛ ولی در این جریان ـ به یمن جنبش دادخواهی؛ به‌خصوص در این انتخابات ـ آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. یعنی دیگر چیزی تحت این عنوانـ وجود خارجی ندارد. حتی ماجرای آن کسانی که یک روز به دست برخی از باندهای رژیم ترور شدند، این روزها برملا می‌شود که آنها هم در این قتل‌عام دخالت داشتند؛ همان دست‌اندرکاران مختلفی که وزارت اطلاعات و غیره و ذلک را ابتدا تأسیس کردند.
این واقعیت الآن برملا شده است که خمینی بهتر از هر کسی می‌فهمید که باید مجاهدین را تا نفر آخر از بین برد. واقعیت چیست؟ واقعیت این است که وقتی شاه خائن و دیکتاتور به دست مردم ایران و به دست انقلابیون و به دست مجاهدین و به دست فدایی‌ها سرنگون شد، اینها رهبری را دزدیدند ولی مردم که نمی‌دانستند و از همان موقع شقه و شکاف در جامعه علیه رژیم راه افتاد و ادامه پیدا کرد. همه باندهای درونی رژیم به اندازه شخص خمینی به این واقعیت که مجاهدین باید تا نفر آخر قتل‌عام شوند و هیچ راه‌حل دیگری وجود ندارد، اشراف نداشتند. درست به همین دلیل شما می‌بینید ما شاهد هستیم که بعد از مراسم امجدیه وقتی که چماقداری تا آنجا به جلو می‌رود که عده زیادی از مجاهدین را مجروح می‌کند و برادرمان را شهید می‌کنند، حتی پسر خمینی که در خانه خود خمینی است، چماقداری را محکوم می‌کند. یعنی شقه از داخل بیت عنکبوتی و بین خمینی و پسرش در موضعگیری شروع می‌شود تا این‌که نهیب خمینی از راه می‌رسد. به همین دلیل این به‌اصطلاح جنایت وحشتناک در سال
۶۷برای اولین بار رژیم را شقه کرد.
می‌خواهم نتیجه بگیرم که مؤثرترین و کارآمدترین سلاح برای شقه این رژیم و کشاندن او به سمت سرنگونی جنبش دادخواهی است.

فلسفه جنبش دادخواهی در یک کلام چیست؟

فلسفه جنبش دادخواهی که الآن به اوج خود رسیده است، این است که رژیم را بیش از پیش با نتایج شقه کننده، فرو پاشاننده و نابود کننده جنایتهایی که در سال ۶۷ [و البته از روز اولی که رژیم به‌سر کار آمد] ، روبه‌رو کند تا این رژیم به عواقب آن یعنی شقه شدن و حرکت کردن در سراشیبی تند سرنگونی نزدیک و نزدیک‌تر شود. این عنصری است که از روز اول ما آن را می‌دانستیم و دلیل آن هم خیلی ساده است.
رژیم بر چه چیزی بر پاست؟ بر پایه دیکتاتوری بر پاست. دیکتاتوری هم محورش اعدام است. اگر اعدام از آن گرفته شود، دیگر این دیکتاتوری آن نخواهد بود که الآن هست. می‌شود باز هم سرکوب باشد، ولی دیکتاتوری تغییر ماهیت داده است. ما فراموش نمی‌کنیم که همه دیکتاتورها از جمله شاه خائن وقتی که عنصر اعدام را کنار گذاشت با مخ به زمین خورد؛ اگر ‌چه که جنایات‌های شاه به گرد جنایات این رژیم هم نرسیده بود. ولی جنبش حقوق‌بشر رژیمش را مجبور کرد که دست از این عنصر بکشد و رژیم شاه سرنگون شد. بنابراین دیکتاتوری و خفقان که اسم مستعار عریان و بی‌پرده اعدام است، وسیله اصلی بقاست. بدون این هیچ کمک خارجی حتی تروریسم در خارج کشور ـ که آن هم از عوامل بقای این رژیم است ـ کارآمد نخواهد بود.
مردم ـ وقتی سرکوب نباشد ـ از درون رژیم را متلاشی می‌کنند؛ حتی صدور تروریسم به خارج کشور، به این دلیل مددکار تداوم حیات رژیم هست که نشان می‌دهد که خامنه‌ای و سردمداران رژیم قوی هستند و باندها و جنایتکارانشان را می‌توانند دور خودش نگه دارند، وگرنه اگر آنها را به زمین بگذارند، اولین اثرش این است که آدم‌کش‌ها و جلادها از دور و بر رژیم متلاشی می‌شوند. همان‌طور که می‌بینیم. وقتی خامنه‌ای ضعیف می‌شود آنهم به یمن جام‌زهرهایی که مقاومت به او خورانده است، در این انتخابات همه از او تبرئه می‌جویند. در رأسشان هم شیاد و رئیس جمهورش از او فاصله می‌گیرد. چون هم ضعیف است و هم منفور، منفورترین؛ اگر ‌چه در درون خودشان و همه‌اشان دست‌اندرکار این جنایت هستند.
چرا رژیم سعی در پوشاندن این جنایت دارد؟ چون می‌داند با جنبش دادخواهی و برملا شدن این جنایات، بسیاری از باندهای درونی از او تبری خواهند جست. ما دیدیم آقای منتظری را. چرا آقای منتظری از خمینی جدا شد؟ اولین شقه بزرگ رژیم وقتی بود که کشتار در زندانها انجام شد و به آقای منتظری اطلاع رسید، آقای منتظری دیگر این یکی را نکشید. در نتیجه نامه نوشت و خمینی هم او را کنار زد. چون به خوبی می‌دانست که اگر او آنجا باشد، [همان‌طور که به درستی گفته بود] رژیمش دوماهه به دست (مجاهدین) می‌افتد. بنابراین فلسفه جنبش دادخواهی عبارت است از زدن به روح و به عنصر اصلی بقای رژیم در داخل و در خارج کشور.
این روزها یکی از پدیده‌هایی که در جنبش دادخواهی به‌خصوص رژیم را به‌غایت سوزانده و او را دارد داغان می‌کند [از تبلیغات و از تمام نوشته‌ها و گفته‌هایشان پیداست] ، این است که این دستگاه بد منش فکر می‌کرد با کشتن یک نسل با قتل‌عام و با کشتار جمعی قادر خواهد بود واقعیت خودش را و واقعیت درخشان مقاومت را بپوشاند، اما با نسلی از جوانان در داخل و خارج کشور و به‌خصوص در داخل کشور مواجه شد که این روزها گروه گروه به جنبش دادخواهی و به مبارزه علیه رژیم پرداخته‌اند.
من به برنامه‌های سیمای آزادی درود می‌فرستم. بارها گفته‌ام که گوشه‌یی از فعالیت‌های این جوانان را در داخل کشور به‌صورت نصب پلاکارد و دست نوشته‌ روی دیوارهای ایران نشان می‌دهد. هر انسان آگاه می‌داند یک شعار نوشتن در مقابل این رژیم جلاد که می‌خواهد سرش را ببرد، چه عواقبی در پی دارد.
این جوانان و این
هزار اشرف در داخل ایران، برای شقه کردن این رژیم در دوران انتخابات فعالیتهایی بسیار تعیین کننده‌ داشتند. جوانانی که الآن می‌آیند و می‌گویند: «نه خواهیم بخشید و نه فراموش خواهیم کرد، تا عدالت (حکم خلق قهرمان ایران در روز قیام) در مقابل این جلادان صادر شود، مبشر نابودی سریع این رژیم هستند و رژیم نتوانست آنها را از بین ببرد.




جنبش دادخواهی طناب دار سرنگونی را به گردن رژیم انداخته است

جنبش دادخواهی طناب دارسرنگونی رابه گردن رژیم انداخته است
جنبش دادخواهی -مهدی براعی 

مهدی براعی

گفتگوی سیمای آزادی با مهدی براعی



سوال:‌ جنبش دادخواهی این روزها چرا به مسأله یک رژیم تبدیل شده و او مدام نیروهای خودش را توجیه می‌کند و می‌گوید مبادا این موضوع در جامعه گسترش پیدا کند. چرا این جنبش به نگرانی اصلی رژیم تبدیل شده است؟
مهدی براعی: اول اجازه بدهید قبل از این‌که به سوالتان پاسخ بدهم، تشکر کنم از شما که مرا دعوت کردید به برنامه جنبش دادخواهی خون شهدای قتل‌عام سال 67و هم‌چنین سلام می‌کنم خدمت تمام بینندگان سیمای آزادی در داخل ایران و همه هموطنان در سراسر جهان.
در پاسخ به سوالتان باید بگویم که اگر در یک جمله بخواهم بگویم، جنبش دادخواهی در واقع طناب دار سرنگونی را به گردن رژیم انداخته. پرونده جنبش دادخواهی هر روز دارد گسترده‌تر می‌شود و جنایات رژیم به‌خصوص جنایات سال 67برملا می‌گردد؛ به این دلیل رژیم بسیار بسیار وحشت کرده است.
قتل‌عام 67به گفته خیلی از حقوقدانهای برجسته بین‌المللی یکی از فجیع‌ترین جنایاتی بوده که بعد از جنگ جهانی دوم اتفاق افتاده است. جفری رابرتسون، یکی از حقوقدانهای برجسته انگلستان و از قضات تحقیقات بین‌المللی، تحقیقات گسترده‌یی در رابطه با قتل‌عام 67انجام داده است. او در کنفرانس بین‌المللی پاریس در 5فروردین 95سخنرانی کرد و گفت من تحقیقاتی در مورد قتل‌عام اعضای مجاهدین در سال 88انجام دادم. این یکی از بدترین جنایاتی بود که بعد از جنگ جهانی دوم انجام شده است. قضات مرگ در تهران، در
زندان اوین و در سایر زندانهای سراسر کشورـ از زندانیان سیاسی که به مدت 7یا 8سال زندانی بودندـ پرسیدند آیا هنوز از مجاهدین حمایت می‌کنید؟ اگر می‌گفتند بله، آنها را خارج می‌کردند، به حیاط می‌بردند و در دسته‌های 4نفره توسط جراثقال، یا در دسته‌های 6نفره در سالن حلق‌آویز می‌شدند. هیچ دادگاهی نداشتند و به‌شدت آسیب‌پذیر بودند.
در آن سالیان دو آخوند جلاد در قدرت بودند: «
هاشمی رفسنجانی و علی خامنه‌ای» ؛ [که الآن رهبر عالی است] ، آنها یک جنایت وحشتناک مجازات نشده علیه بشریت انجام دادند.
این حرف این حقوقدان برجسته است؛ یعنی یکی از بزرگترین و فجیع‌ترین جنایت بعد از جنگ جهانی دوم؛ و این جنایت هر روز برملا می‌شود و ماهیت این رژیم را بیشتر برملا می‌کند.
رژیم در این سالیان تلاش کرد هر چه بیشتر این جنایات را بپوشاند و اجازه ندهد آشکار شود. به همین خاطر در زمان قتل‌عام، شهیدان را در قبرهای دسته‌جمعی دفن کرده و حتی به خانواده‌ها هم اطلاع ندادند. هیچ‌کس مطلع نشد. الآن یکی یکی این جنایات دارد برملا می‌شود، بنابراین معلوم است که نگرانی بزرگی در درون رژیم ایجاد می‌کند. ماهیت این رژیم و تمامیت آن را زیر سؤال می‌برد؛ نه تنها در داخل ایران بلکه در صحنة‌ بین‌المللی همه را فراگرفته و رژیم را در مقام پاسخگویی قرار داده است؛ البته ماهیت رژیم دیکتاتوری است و بنابراین ماهیت، همیشه تلاش می‌کند جنایاتش را بپوشاند و فکر می‌کند که خواهد توانست.
فوران خون شهدا جنایتکاران را برملا می‌کند. تاریخ جنبش‌ها نشان می‌دهد که دیکتاتورها نخواهند توانست تا ابد این جنایاتشان را بپوشانند. خوشبختانه طی این سالیان مقاومت خانواده شهدا و به‌خصوص فراخوانی که خواهر مریم در سال گذشته بعد از گردهمایی بزرگ در پاریس برای جنبش دادخواهی دادند، به این موضوع دامن زد. این جنبش فراگیر شد و همه را در برگرفت و حتی به داخل ایران هم نفوذ کرد؛ به‌طوری‌که دیدیم در انتخابات نمایشی رژیم، روحانی برای خارج کردن کاندید ولی‌فقیه از صحنه به او گفت، تو 38سال اعدام کردی و فقط این را بلد بودی.
همین واکنش روحانی کافی است نشان دهد رژیم تا کجا نگران اعتلای جنبش دادخواهی است و هر روز بیشتر از روز قبل نگران‌تر می‌شود.

سوال: تحت تأثیر جنبش دادخواهی دیدیم خامنه‌ای مجبور شد خودش به صحنه بیاید و آن جملة‌ معروف را بگوید که مواظب باشید جای جلاد و شهید عوض نشود. سؤال این است که مخاطب این جملة‌ خامنه‌ای کی بود؟
مهدی براعی: آنچه به مردم برمی‌گردد وضعیت خودشان را با این رژیم تعیین تکلیف کرده‌اند. آنها خواهان سرنگونی این رژیم هستند. همه می‌دانند که خامنه‌ای جنایتکارترین و منفورترین آدم این رژیم است. دیدیم مردم به‌محض این‌که فرصتی پیدا کنند چطور برخواهند خاست. بله، مردم در سال 88وضعیت خودشان را با این رژیم تعیین تکلیف کردند. خامنه‌ای و دیگر سردمداران جنایتکار رژیم به سرکوب و کشتار و اعدام می‌خواهند قیام را متوقف کنند؛ پس مسلماً مخاطب خامنهٰ‌ای مردم نیستند، او باندهای مختلف رژیم است. جنبش دادخواهی به درون رژیم هم نفوذ کرده است و آدمهای مختلف رژیم تلاش می‌کنند از آن فاصله بگیرند؛ چرا که جنایت آن‌قدر فجیع است که قابل دفاع نیست. این تمام سراپای رژیم را در بر خواهد گرفت، خامنه‌ای به این وسیله می‌خواهد بگوید که مبادا تیغ سرکوب کند شود. وقتی می‌گوید جای جلاد و شهید عوض نشود منظورش موجودیت رژیم است؛ چون تا آنجا که به جامعه برمی‌گردد در انتخابات نمایشی هم دیدیم مردم به نفع جنبش دادخواهی شعار می‌دادند. آنها رو به کاندید ولی‌فقیه، (رئیسی) شعار دادند: «یه هفته، دو هفته ـ قاتل شصت و هفته». همه اینها نشان‌دهنده این است که مسأله جدی است. جنبش دادخواهی اهرم اصلی و در واقع تمامیت رژیم را نشانه رفته؛ و این را رژیم می‌فهمد. در همان انتخابات هم تأثیر جدی داشت. خامنه‌ای دید اگر با این وضعیت بخواهد انتخابات را مهندسی کند و رئیسی را از صندوق بیرون بکشد با یک قیام اجتماعی مواجه است، به همین دلیل به سرعت انتخابات را یکپایه کرد و به رئیسی هم گفت که از صحنه خارج شود.

سوال: رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت بتازگی پیامی داشتند به‌مناسبت جنبش دادخواهی و در شروع این سال همگان را به گسترش این جنبش فرامی‌خوانم؛ این بخشی از جنبش آزادی ملت ایران برای سرنگونی رژیم ولایت‌فقیه است. سوالم این است که چگونه جنبش دادخواهی می‌تواند بخشی از کارزار سرنگونی این رژیم باشد؟
مهدی براعی: جنبش دادخواهی روی جنایات رژیم متمرکز است؛ البته این جنایات ادامه دارد و متوقف نشده حتی در زمان روحانی اعدامها خیلی خیلی بیشتر شده، پیام جنبش دادخواهی این است که سران رژیم و کسانی که جنایت را انجام داده‌اند (آمران و عاملان قتل‌عام) مورد محاکمه قرار گیرند. از این هم کوتاه نخواهد آمد. الآن می‌بینیم این به یک موضوع سیاسی، اجتماعی و بین‌المللی تبدیل شده است؛ از طرف دیگر نشان می‌دهد که این رژیم کمترین مشروعیتی ندارد. روی این موضوع همه چه در داخل و چه در خارج ایران تأکید می‌کنند. این جنبش وقتی که رژیم را هدف قرار داده، در واقع تمامیت رژیم را مورد هدف قرار داده است. یعنی وقتی می‌گوید سران این رژیم باید مورد محاکمه قرار بگیرند، اگر ‌چه در ابتدا این یک موضوع حقوق‌بشری است، اما به‌دلیل ماهیت این مقاومت و کسانی که در این جنبش قتل‌عام شدند، در واقع پاسخ سرنگونی رژیم است و می‌گوید این رژیم باید در تمامیتش مورد محاکمه قرار بگیرد. در این زمینه هر جا صحبت شد؛ به‌خصوص در گردهمایی اول ژوئیه در پاریس، [که در آن مسأله اصلی، مسأله سرنگونی رژیم بود] ، تمام سخنرانان، از شخص خواهر مریم تا بقیه همه یک شعار واحد دادند.
علاوه بر این شاهد تحریمات جدیدی هستیم که آمریکا وضع کرده و در آنها روی سه عنصر تأکید کرده است. اول، تحریمات موشکی رژیم؛ دوم تحریماتی که سپاه را در لیست تروریستی برده است؛ [بخصوص اقدامات رژیم در منطقه را] ؛ و سومین موضوع، نقض حقوق‌بشر. نقض حقوق‌بشر الآن به بخشی از کارزار بین‌المللی علیه رژیم شده است و خودش یکی از محورهای تحریم است.
براین اساس جنبش دادخواهی یکی از اهرم‌های جدی سرنگونی است. یعنی در این راستا حرکت می‌کند. در واقع خفقان، دیکتاتوری و سرکوب رژیم را هدف و نشانه گرفته است. خودمان هم می‌دانیم که وقتی رژیم سرکوب را کنار بگذارد و از آن دست بردارد، حتی به ماه هم نخواهد کشید که سرنگون خواهد شد. چون تمام بود و نبود و وجود خود را روزانه با اعدامها و سرکوب‌ها در خیابانها با زندان و شکنجه حفظ کرده است و غیر از این نمی‌تواند بقای خودش را حفظ کند. زیرا کمترین مشروعیتی ندارد.
در گذشته این سیاست مماشات بود که از رژیم حمایت می‌کرد، حالا این سیاست هم شکست خورده و کنار رفته است و دیگر پشتیبانان بین‌المللی که به داد رژیم می‌رسیدند و او را پشتیبانی می‌کردند، از صحنه خارج شده‌اند. بنابراین جنبش دادخواهی یکی از اهرم‌های جدی برای سرنگونی این رژیم است.

سوال: سؤال آخر در رابطه با موضوع جنبش دادخواهی است. سؤال این است که مختصات فعلی جنبش دادخواهی را چطور توصیف می‌کنید؟
مهدی براعی: این مختصات را می‌شود در سه وجه یعنی در صحنه بین‌المللی، در صحنه داخلی و در درون رژیم، ترسیم کرد. در صحنه بین‌المللی الآن یکی از موضوعات جدی با رژیم همین مسأله جنبش دادخواهی و نقض حقوق‌بشر است. هر کنفرانس و جلسه‌یی که برگزار می‌شود، یکی از موضوعات جدی آن همین نقض حقوق‌بشر است؛ در کاکل و در رأس این حقوق‌بشر هم جنبش دادخواهی قرار دارد. همان‌طور که الآن هم گفته شد، یکی از موضوعات تحریم آمریکا که بعد از تصویب سنا و کنگره، رئیس جمهور آمریکا آن را امضا کرد و به‌صورت قانون درآمده است، همین مسأله حقوق‌بشر و جنبش دادخواهی است. این کاملاً واضح و روشن است.
موضوع جنبش دادخواهی در گردهمایی پاریس مطرح شد. در
شورای حقوق‌بشر سازمان ملل هم ۵سازمان مشورتی در زمینه حقوق‌بشر نیز موضوع جنبش دادخواهی را مطرح کرده‌اند. برای اولین بار هم دبیرکل سازمان ملل طی گزارش مفصل در مارس ۲۰۱۷نسبت به نقض حقوق‌بشر در ایران موضع گرفت. یکی از موضوعات این گزارش، جنبش دادخواهی و قتل‌عام سال ۶۷بود.
جنبش دادخواهی در واقع بین‌المللی و جهانی شده و حامیان بسیار گسترده‌یی پیدا کرده است بنابراین رژیم مطلقاً نخواهد توانست آن را متوقف کند. اتفاقاً هر روز این جنبش گسترش بیشتری پیدا می‌کند و تمامیت رژیم و در درجه اول هم خفقان و سرکوب کور آن را نشانه می‌رود و فشارها را روی رژیم بیشتر و بیشتر می‌کند.
در داخل ایران نیز باید گفت جنبش دادخواهی اجتماعی شده. ما هر روز با فعالیت‌ نیروهای داخل کشور مواجهیم؛ از کشف گورهای دستجمعی، از مشخص شدن اسامی شهدا [که اینها روزانه در سایتها منتشر می‌شود و یا برای دفاتر مقاومت و دفاتر مجاهدین فرستاده می‌شود] . مهم است که ما بتوانیم هرچه بیشتر از اسامی قتل‌عام‌شدگان
۶۷مطلع شویم و در این زمینه اطلاع‌رسانی کنیم و به گوش مردم ایران و جوامع بین‌المللی هم برسانیم. زیرا در سال ۶۷و بعد از آن رژیم نهایت سعی خودش را کرد که این جنایت را بپوشاند.
در نهایت این‌که جنبش دادخواهی در داخل رژیم تبدیل به یک موضوع مهم شده، طوری که خیلی‌ها از عوامل رژیم دارند از ابعاد آن فاصله می‌گیرند. خامنه‌ای هم هشدار خودش را داد. هشداری که به تمام رژیم داد این بود که مواظب باشید وقتی تضادهای داخلی‌تان تشدید می‌شود، بار سرکوب پایین می‌آید.
رژیم نمی‌تواند تمام قوا سرکوب کند. من یک فاکت دارم: فردی است به نام ازغدی، از عوامل باند خامنه‌ای، به باند مقابل هشدار می‌دهد، [چون همه باندهای مختلف رژیم در این جنایت دست داشتند] ، این فرد درباره هراس نظام
ولایت فقیه از فراگیر شدن جنبش دادخواهی گفت: در دهه ۹۰دارند با شعارهای دهه ۶۰خمینی را زیر سؤال می‌برند و شروع به محاکمه خمینی کرده‌اند. وی باند رقیب را به‌خاطر اعتراف به گوشه‌یی از جنایات رژیم مورد حمله قرار داد و گفت خود این‌ها ۲۰سال ۳۰سال مسئول امنیت کشور بودند [منظورش باند روحانی و در رأسش هم خود روحانی است] ، هیچ دستور امنیتی در حکومت نبوده که بدون امضای اینها باشد. نصف مسئولان ما و دولت ما اطلاعاتی هستند و سابقه وزارت اطلاعات دارند. اینها همه تخریب امام است. اسم امام را نمی‌آورند اما هدف، زدن خود امام است. این را شبکه تلویزیون رژیم ۲۳
تیر پخش کرد که دبیرخانه شورا هم در رابطه با جنایت خمینی اطلاعیه داد و به همین نقل‌قول هم اشاره کرد.
در یک کلام، الآن این جنبش دادخواهی تبدیل به موضوعی برای درگیری بین باندهای رژیم نیز شده است.
اگر بخواهیم بحث را خلاصه کنیم، باید اینطور بگوییم: جنبش دادخواهی الآن جنبشی فراگیر، بین‌المللی و داخلی شده و هر روز هم گسترش پیدا می‌کند و وظیفة ما و وظیفة هر ایرانی میهن‌پرست و اشرف‌نشانها و تمام مردم ایران است که ما هر روز این جنبش دادخواهی را مورد حمایت قرار دهیم و وارد فعالیت‌های این جنبش شویم. مسلماً این جنبش خواهد توانست با پیشرفت خود سرنگونی رژیم را جلو بیندازد؛ زیرا همان‌طور که گفته شد یکی از اهرم‌های جدی سرنگونی است.

No comments:

Post a Comment

جنبش دادخواهی

اصل و شخص ولایت فقیه زیر ضرب نگون‌سار

اصل و شخص ولایت فقیه زیر ضرب  نگون‌سار اصل و شخص ولایت فقیه زیر ضرب نگون‌سار ولایت فقیه زیر ضرب نگون‌ساز «ای مرغِ س...