Wednesday, April 4, 2018

مبارزه چيست؟


مبارزه چيست؟

مقدمه:
انسان بدليل اينكه موجودي اجتماعيست، كارهايش را بصورت گروهي انجام مي دهد، بنابراين براي پيشبرد امورش به يك سلسله قراردادها و ضوابط نيازمند است . مثلا يك موسسه، يك كارخانه و يا يك شركت را در نظر بگيريد؛ درآنجا يكسري ضوابط مشخص شده , زمانبندي كارتعيين گرديده , تعهدات افراد در قبال كار معين شده , درصورت غيبت بازخواست شده يا از حقوقشان كم ميشود وخلاصه برخي ضوابط وچارچوبها گذاشته شده كه  اموراتش بچرخد و به هدفش كه توليد است برسد.
 يا مثلا جهت تدريس در يك مدرسه مجموعه قوانين و ضوابط گذاشته شده، مثل شرايط ورود به مدرسه , زمانبندي تدريس, معين شدن موضوعات درسي و نحوة درس دادن آنها , تقسيم بندي اين دروس در طول هفته , تعريف كردن رابطة بين دانش آموز و معلم , ضوابط مربوط به هر كلاس  , نحوه برگزاري امتحانات و ... اگر اين فرماسيون, اشكال و ضوابط را برداريم، ديگر امكان پرداختن به محتوا كه فراگيري درس است را نداريم.
خلاصه اگر در محيط اجتماع به حرفه ها , شغل ها و هرگونه كار كوچك يا بزرگ بنگريم , براي رسيدن به مقصود و هدف مشخص لاجرم بايستي به يكسري قوانين و الزامات مربوط به آن متعهد باشيم. حتي يك كارگاه كوچك توليدي هم داراي ضوابط و معيارهايي است كه بدون در نظر گرفتن آنها نمي تواند توليد مورد نظر را انجام دهد.
مثال ديگر؛ البته همه شما با اين مثالهاي ساده آشنا هستيد، و ميدانيد كه  بفرض اگر در زمستان عده‌اي كوهنورد، هدفشان رسيدن به قله كوه (مثلاًتوچال) باشد. معلوم است كه هركس نمي‌تواند از هر طرفي كه دلش خواست رفته و هر‌جا كه مي‌خواهد بنشيند، آنها براي رسيدن به قله (كه همان تحقق هدف كوهنوردان است) بايد از موانع متعددي بگذرند. آنان براي تحقق اين هدف نيازمند همكاري جمعي براي مقابله با حوادث احتمالي بين راه هستند كه اين خود مستلزم داشتن ترتيباتي معين، تقسيم كاري مشخص و سازماندهي متناسب مي‌باشد. بعنوان مثال افراد با تجربه‌تر بايستي جلو و بقيه پشت سر آنان قرار بگيرند، آنكه مجرب تر و ذيصلاح تر است بايد نقش جلوداري را برعهده بگيرد و..... حال اگر اين سازماندهي و تشكل خاص، رعايت نشود و مثلاً يك فرد بي تجربه بخواهد مطابق ميل خودش و بدون هيچ‌گونه معيار و ضابطه‌اي در جلوي صف قرار گرفته و ديگران را هم به‌دنبال خود بكشاند، چه خواهد شد؟ طبيعي است كه چنين فردي به درستي مسير حركت آشنا نبوده و خطرات آن را نمي‌شناسد، لذا نمي‌تواند و نمي‌داند كجا بايد دور بزند، كجا بايد استراحت كند و كجا بايد به پيشروي اش ادامه بدهد. بنابراين ممكن است با يك توقف بيجا، كوهنوردان مورد نظر را، در معرض يخ‌زدگي و "انجماد" قرار داده و جان آنها را به خطر بياندازد. پس معلوم است كه كوهنوردي بر چنين مبنايي، نتيجه‌اي جز انحراف و سرانجام سقوط به قعر دره و خلاصه نرسيدن به هدف مورد نظر نخواهد داشت.
... همانطور كه در مثالهاي فوق مي بينيم، براي انجام ساده ترين كارهاي گروهي بايد حساب و كتاب ، قوانين و ضوابط مشخص و تقسيم كار داشته باشيم، در غير اينصورت به موفقيت و پيروزي نمي رسيم.
 حال وقتي از فعاليت و مبارزه اجتماعي و سياسي صحبت ميكنيم، بطور كيفي با پديده هاي ساده اي مانند اداره يك مدرسه يا كوهنوردي يا... تفاوت داشته و از  پيچيدگي كيفا بالاتري برخوردار مي باشد.
پيچيدگي مبارزه اجتماعي و سياسي
 ديديم كه حتي براي انجام كارهاي ساده و موفقيت در آن ، بايد متناسب با هدف  مورد نظر تقسيم كار و قوانين مربوط به آن هم تعيين شده باشد. حالا اين نكته را در مبارزات اجتماعي و سياسي  با چند مثال بررسي مي كنيم:

۱- مبارزه صنفي

كارگري را در نظر بگيريد كه در يك كارخانه نساجي مشغول كار است وي بدليل اينكه از حقوق و مزاياي كافي براي تامين زندگي خود و خانواده اش برخوردار نيست و بخش زيادي از دسترنج وي داده نمي شود , اعتراض نموده و خواستار رسيدگي به اين موضوع ميشود. بنظر شما چه تضميني دارد كه حتماً به مشكل وي رسيدگي شود؟ واضح است كه كار فرما و مدير كارخانه   مشكل اين كارگر را ناديده ميگيرد و به او جواب منفي ميدهد و در صورتيكه موضوع بالا بگيرد كارگر مربوطه را از كارخانه اخراج مينمايد و موضوع را فيصله ميدهد. حال اگر بجاي يك نفر 5- 6 نفر نسبت به كم بودن حقوقشان معترض باشند آيا مدير كارخانه ميتواند به همين سادگي اين موضوع را ناديده بگيرد و يا با مقاومت بيشتري مواجه خواهد شد؟ اگر تعداد كارگران بيشتر شود مثلاً نيمي از جمعيت كارخانه و يا تمام افراد آن براي كسب حقوق واقعي شان اعتصاب و يا تظاهرات بكنند چه خواهد شد؟ آيا قدرتشان مي شود و امكان موفقيت شان بيشتر ندارند؟ مدير كارخانه بخاطر اينكه با اين اعتصاب گسترده , منافع خودش را در معرض خطر مي بيند مانورهايي ميكند و ممكن است امتيازاتي براي كارگران قائل شده و تا حدودي به خواسته هايشان تن دهد.
اما هدف از طرح اين مثال بيشتر اين است كه ببينيم مناسبات دروني كارگران به چه شكل ميشود؛ زمانيكه تعداد كارگران معترض رو به افزايش ميگذارد كارگران بايستي يك نماينده يا هيئتي براي خودشان مشخص كنند تا طرف حساب مدير كارخانه گردند ، براي بالا بردن هماهنگي بين كارگران , از هر قسمت كاري يك رابط يا مسئول مشخص ميكنند , كارگران در نشستي با هم خواسته هايشان را اولويت بندي ميكنند , براي رسيدن به خواسته شان هدف مرحله اي برميگزينند, تهديداتي كه وجود دارد را بررسي ميكنند و ... به اين ترتيب مناسبات و روابط جديدي بين كارگران براي رسيدن به خواسته هايشان بوجود مي آيد كه نسبت به وضعيت بي شكل و يا محدود قبلي كه هر كارگر يا تعداد معدودي براي خودشان فعاليت ميكردند , پيچيده تر است. اكنون به مناسبات , روابط و تقسيم كار بالاتري دست پيدا كردند. تشكيلات و سنديكاهاي كارگري از همينجا بود كه شكل گرفت و بوجود آمد. پس ديديم كه كارگران براي رسيدن به خواسته ها و اهداف صنفي خودشان لاجرم بايستي به  تشكل , وحدت و مناسبات جديدي بنام تشكيلات كارگري  دست يابند و الا بصورت خودبخودي و بطور انفرادي تلاشهايشان به جايي نخواهد رسيد.

۲- مبارزه صنفي - سياسي

حال ميخواهيم ببينيم كه در ادامه مبارزات كارگران چه شقوق ديگري متصور است.كارگران كارخانه وقتي صداي اعتراض خود را بلند كردند و دست به تحصن و يا راهپيمايي زدند غالباً موضوع به همينجا ختم نمي شود مدير كارخانه هم كه نماينده دولت و حافظ منافع طبقه بالاتر است در اين كشاكش به همين سادگي به خواسته هاي كارگران تن نمي دهد زيرا جزئي از اين رژيم  ضد مردمي است , در نتيجه دولت كه پشتيبان سرمايه دار و مدير كارخانه است با وارد كردن نيروي انتظامي و اطلاعاتي و  با  ايجاد فضاي رعب  و وحشت و دستگيري كارگران تلاش ميكند كه مبارزات بر حق آنها را سركوب و در نطفه خفه كند. كارگران خواهند ديد كه مسئله و مشكل آنها در يك نفر به اسم مدير كارخانه خلاصه نمي شود بلكه حافظ و پشتوانة اصلي كارفرما , دولت و نيروي سركوبگرش است. در نتيجه كارگران براي رسيدن به اهداف خود مبارزه شان را يك مدار ارتقاء داده و در اعتراضاتشان دولت حاكمه و سيستم ضد كارگري و ضد مردمي آن را نشانه ميگيرند و شعارهايشان ديگر رنگ و بوي سياسي بخود ميگيرد، يعني مبارزاتشان از مبارزه صنفي به مبارزة صنفي – سياسي تغيير و تكامل مييابد.
حتماً خودتان شاهد بوديد و يا هميشه در اخبار نمونة اين تحصن ها و اعتراضات را ميشنويد كه ابتدا خواسته ها حول يك مسئله و مشكل صنفي بوده ولي بسرعت جنبه سياسي پيدا ميكند. حال اين مبارزه كه جنبه سياسي پيدا كرده و چنين خواسته اي را خارج از آن كارخانه و محيط كاري يعني در رابطه با حاكميت دنبال ميكند. تشكل خاص خودش را هم ميخواهد زيرا بايد داراي اهداف و برنامه هاي سياسي باشد و اگر شرايطش موجود باشد، اين تشكل صنفي- سياسي - در محيط جامعه بايستي روشنگري و يا افشاگري كند , متناسب با اين هدف ارگانهاي مورد نيازش را بوجود آورد؛ مثلاً  سخنگو و نماينده مشخص كند، بخش تبليغات و مثلا نشريه و ... داشته باشد.
به اين ترتيب  همراه  با تكامل مبارزه از صنفي به صنفي - سياسي , تشكل متناسبش هم بايد بوجود بيايد تا اين جمع بتواند به اهدافش برسد و خواسته هاي اقتصادي يك قشر يا يك صنف را محقق كند.

۳-مبارزه سياسي / مبارزة انقلابي

در اين مثال ديديم كه چطور مبارزة صنفي – سياسي شكل گرفت. در روند همين مبارزات , كارگري كه جهت گرفتن حقوق به يغما رفته اش صداي اعتراضش را بلند كرده و تا مبارزة سياسي پيش آمده بود، در قدم بعد خواهد ديد كه فراتر از محيط كاري و حقوق از دسته رفتة فرد خودش , يك مشكل عام تر و ريشه اي تر وجود دارد و بخصوص در شرايط فعلي كه انواع جنايات رژيم بر همگان مشخص است در ساير نقاط و در پهنة اجتماع هم اين حق كشي و زورگويي را ميبيند و اينكه ظلم و ستم حاكميت آخوندي به صورتهاي مختلف درجامعه خودش را نشان ميدهد. دراين نقطه هستند كساني كه تحمل اين وضعيت برايشان غير ممكن است و نمي توانند فقط شاهد اين صحنه ها باشند از مشكل مسكن و گراني , فساد و فحشاء و اعتياد گرفته تا كشتار و سركوبي كه رژيم براه انداخته باشند.
به همين خاطر تنها راه حل اين معضلات را , تغيير شرايط موجود ميبينند. حال اگر مبارزه شان در كادر حاكميت موجود باشد , شكل مبارزه شان سياسي ( رفرميستي – اصلاح گرايانه ) است. اما در صورتيكه فضاي مبارزة سياسي نباشد، يعني حكومت از نوع ديكتاتوري و سركوبگر باشد , الزاماً مبارزة موفق يك مبارزة انقلابي براي سرنگوني اين رژيم ارتجاعي است.
در چنين شرايطي كه هدف فعاليت جمعي، تغيير يك رژيم ديكتاتوري و سركوبگر است، موضوع بغايت حساس و قوانين چنين فعاليتي بسيار متفاوت خواهد بود.   
ضرورت برخورد علمي با موضوع «مبارزه»
بنيانگذاران سازمان حاصل جمعبندي مبارزات گذشته ميهنمان تا سال 42 را، در جزوه اي تحت عنوان «مبارزه چيست؟» به‌رشتة تحرير در آوردند . درآن جزوه مشخص شده بودكه تاكنون با مبارزه به‌مثابه يك فن كه طبعاً دانش خاص خود را دارد برخورد نشده است.
در همين رابطه مطلب زير را از كتاب « سلسله  آموزش براي نسل جوان در داخل كشور- مسعود رجوي ـ 30 دي1388» بخوانيد :
.... اولين آموزش ما در سازمان مجاهدين مقالهيي بود تحت عنوان «مبارزه چيست؟»
پاسخ اين بود كه مبارزه قبل از هر چيز يك علم است. دانش تغيير سياسي و اجتماعي است. بايد آن را با قانونمنديهايش آموخت وگرنه اظهارنظركردن بيحسابوكتاب، موضعگيري ديمي[1] يا عكسالعملي راه بهجايي نميبرد.
مانند علم طب، كه البته هركسي ميتواند در مورد هر بيماري و عارضهيي اظهارنظر كند. ميتواند دارو و درماني را تجويز كند. اما طبيب عمومي بايد پس از دوره ابتدايي و متوسطه، هفتسال پزشكي بخواند. طبيب متخصص، بسته بهنوع تخصص، چندسال اضافه هم لازم دارد. بعد تازه نوبت تجربهاندوزي عملي است.
كسي كه پزشكي نخوانده و تخصص لازم را ندارد، چه بسا بيماري را تشخيص ندهد يا تشخيص او سراپا اشتباه باشد. چيزي را بزرگ كند و چيزي را كه خطرناك است ناديده بگيرد. در هر قدم در معرض اين است كه دچار اشتباه شود و تشخيصي بدهد كه مشابه او را ديده اما در واقع مشابه نيست و چيز ديگري است. پزشكان متخصص به تشخيص فردي خودشان هم اكتفا نميكنند بلكه در موارد خطرناك شوراي پزشكي است كه تعيين تكليف ميكند.
ميبينيد، بهمحض اينكه موضوع خطير و حساسي مانند جراحي قلب يا مغز يا جراحيكردن يك غدة سرطاني مطرح ميشود، آنوقت ديگر همه ميدانند كه همينطوري نميشود دارو و درمان تجويز كرد يا به جراحي پرداخت. طبيب متخصص خودش هم بهسادگي دستبهكار نميشود، ابتدا انواع و اقسام آزمايشها و عكسبرداري را انجام ميدهد. بارها معاينه ميكند. قبل از عمل جراحي آمادهسازيهاي همهجانبه آن را انجام ميدهد و بعد از آن هم بيمار را تحت نظر دارد و بسته به وضعيت تدابير و درمانهاي مختلف را بهكار ميگيرد.
تازه اينها همه براي مراقبت از جان يك بيمار است، چه رسد به جامعه با همه پيچيدگيها و مشكلات و طرفهاي متعدد و مختلف و خون و خونريزي و شكنجه و سركوب…
هرچند كه بهعمد سادهسازي و مقايسه ميكنم اما ميخواهم بگويم كه مبارزه هم مثل علوم پزشكي، نفرات حرفهيي و سازمان كار تخصصي خود را ميخواهد. آيا كسي ميتواند بدون اينكه دانشجوي حرفهيي پزشكي باشد، دكتر بشود؟ خير. دانشجوي غيرحرفهيي طب مفهومي ندارد و از او طبيب متخصص ساخته نميشود. مگر ميشود كه اگر من دانشجوي پزشكي هستم، هرازگاهي كه وقت كردم، سري به دانشكده بزنم و كتابي را ورق بزنم و بعد بتوانم دكتر حاذقي بشوم؟ نه، اين نميشود.
بنابراين مبارزه سياسي، يك علم است، افراد حرفهيي و سازمان كار حرفهيي خودش را ميخواهد تا بههدف مورد نظر دستپيداكند. بهعنوان مثال يك وقت هست كه ما فقط ميخواهيم يك مقاله انتقادي بنويسيم، يا يك نشريه منتشر كنيم، يا در انتخاباتي در فضاي دموكراتيك شركت كنيم. اما يك وقت هست كه ميخواهيم رژيم ولايت فقيه را سرنگون كنيم. در اين صورت همهچيز فرق ميكند از افرادش تا آموزش و آمادهسازي آنها، از نوع و جنس تشكيلاتش تا مناسبات اعضاي اين تشكيلات با يكديگر براي انجام اين ماموريت، از شعارها و برنامهشان گرفته تا آلترناتيو و استراتژي و تاكتيكهايي كه ارايه ميدهند…

به پرسش هاي زير جواب دهيد:

1-     چه رابطه اي بين موضوع يك فعاليت با نحوه تقسيم كار و تعيين ضوابط و چارچوبهاي آن دارد؟
2-     تفاوت فعاليت و مبارزه صنفي با مبارزه صنفي – سياسي و مبارزه سياسي يا انقلابي چيست؟
3-     معني اين كه مبارزه سياسي يك علم است، چيست؟



5- ديمي= بيمربي ماندن و از آنرو ادب و رسم و راه ندانستن. بيمربي بزرگشدهبودن(يادداشت علامه دهخدا) ديم يا ديمه= کلمه عربي=غلهيي که از آب باران به عمل آمده باشد. آبياري نشده(فرهنگ معين).


No comments:

Post a Comment

جنبش دادخواهی

اصل و شخص ولایت فقیه زیر ضرب نگون‌سار

اصل و شخص ولایت فقیه زیر ضرب  نگون‌سار اصل و شخص ولایت فقیه زیر ضرب نگون‌سار ولایت فقیه زیر ضرب نگون‌ساز «ای مرغِ س...